معصومه باروئیمعصومه باروئی، تا این لحظه: 23 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
وبلاگ عزیزموبلاگ عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 60 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
زنداداش سمانهزنداداش سمانه، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
داداش محمدداداش محمد، تا این لحظه: 37 سال و 3 روز سن داره
داداش صادقداداش صادق، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
داداش امیرداداش امیر، تا این لحظه: 33 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
زنداداش فروزانزنداداش فروزان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
دبیر جانمدبیر جانم، تا این لحظه: 42 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
حسینحسین، تا این لحظه: 4 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
زنداداش نگارزنداداش نگار، تا این لحظه: 36 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
سالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 9 سال و 28 روز سن داره
سالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
سالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگارسالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگار، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره

دنیای خاطراتم

تولد داداش امیرم ❤️😍😘

من از وقتی کوچولو بودم می‌دونستم که یه روزی برای خودت یه کسی می‌شی، نه رئیس جمهور امریکا و وزیر و سفیر و میلیاردر! بلکه یه پسر پاک، نجیب، دوست داشتنی که همیشه می‌تونم از حمایت‌هایش مطمئن باشم. تولدت مبارک مهمترین و عزیزترین برادر دنیا #به_وقت_۱۴_بهمن❄🌨☃️ ...
14 بهمن 1399

تولد ۲۰ سالگیم🎂🎁🎈

یه سال دیگه هم گذشت ... اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل ... حتی صداهامونم شبیه همدیگست با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ میشیم بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم دیگه هیچ چیزمون شبیه به هم نیست حتی صداهامون گاهی با هم می خندیم گاهی به هم! گاهی دوست می داریم گاهی متنفر می شویم! یه سال دیگه گذشت یکی میگه یه سال دیگه بیهوده گذشت یکی میگه یه سال بزرگتر شدم یکی میگه یه سال پیرتر شدم یکی میگه یه سال دیگه تجربه کسب کردم یکی میگه یه سال به مرگ نزدیکتر شدم یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه یه سال دیگه هم گذشت و باید صفحه سفید دیگری که پیش روم گذاشتنو پر کنم خدا کند آخرسال رو سفید ب...
6 بهمن 1399
1